ای قناری
ای قناری
دیگراین آوازها شادت نکرد
کس در این پس کوچه ها یادت نکرد
چون تو در بند قفس
وای از هرکه بیافتاده و خاموش
کس از اینجا گذری کرد نکرد
جگر سوخته ات بین زفراموشی ایام
به هرجاگذرافکنده کسی نیست که نیست
ای قناری
دگر ازخود به من خسته مگو
اینکه خواندی چقدر دلگیر است
میله ها می دانند که تو ازآن گلی